• ﺩﺭ ﻣﻬﺪ ﮐﻮﺩﮐﻬﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ; 9 ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﺑﻪ 10 ﺑﭽﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻫﺮ ﮐﯽ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﮔﺮﮔﻪ ﻭ .... ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺎﺯﯼ . ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﻭ ﻫﻞ ﻣﯿﺪﻥ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺘﻮﻧﻦ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺑﺸﯿﻨﻦ . ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﻪ....!
• ____________________________
• ﺩﺭ ﻣﻬﺪ ﮐﻮﺩﮐﻬﺎﯼ ﮊﺍﭘﻦ; 9 ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﺑﻪ 10 ﺑﭽﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﮔﻪ ﯾﮑﯽ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﺎ ﻧﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺧﺘﯿﻦ . ﻟﺬﺍ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﻌﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﻭ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﻐﻞ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﮐﻪ ﻛﻞ ﺗﻴﻢ 10 ﻧﻔﺮﻩ ﺭﻭﻱ 9 ﺗﺎ ﺻﻨﺪﻟﻲ ﺟﺎ ﺑﺸﻦ ﻭ ﻛﺴﻲ ﺑﻲ ﺻﻨﺪﻟﻲ ﻧﻤﻮﻧﻪ . ﺑﻌﺪ 10 ﻧﻔﺮ ﺭﻭﯼ 8 ﺻﻨﺪﻟﻲ، ﺑﻌﺪ 10 ﻧﻔﺮ ﺭﻭﯼ 7 ﺻﻨﺪﻟﻲ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ . ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﻭ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﻭ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻥ....

خودم نوشتم باور کنید ارزش یه بار خوندن رو داره! حال و هواتون رو به کل عوض می کنه!!  نظر یادتون نره چون خودم نوشتم نظرتون برام خیلی مهمّه!!

خدایا!

فرق میکنم!

با خیلی ها فرق میکنم...

حوّا را برای گرفتن سیب سرزنش نمی کنم!!

من بهشت را دوست دارم  امّا به جای خودش!

اگر حوّا سیب را نمیگرفت بی شک ما  در بهشت بودیم..

ولی بهشتی که ما برایش تلاش نکردیم را چه سود است؟

من این دنیا را دوست دارم...

حتی اگر سرانجام من جهنّم باشد،باز دنیا را دوست دارم.

دنیایی که در آن می توانی بد باشی و میدانی که کسی آن بالاهاست که مجازاتت میکند...

دنیایی که در آن میتوانی خوب باشی ومیدانی پاداشت را میدهد...

و پاداش خوبی ات بهشت است...

بهشتی که وعده اش را به فرزندان خوب حوّا دادند...

و این بهشت کجا و آن بهشت کجا!!!

درست زمانی که حدس زده می شد لعیا زنگنه با ستایش دو ،دوباره به تلویزیون بیاد،در پشت تلویزیون اتفاق های دیگه ای افتاد و خانم زنگنه ، نقشش توی مادرانه رو به ستایش ترجیح داد.

مادرانه نام سریالی 30 قسمتی است که هر قسمت 35 دقیقه است و در شب های ماه مبارک رمضان از شبکه 3 سیما پخش می شود.

بازیگران اصلی این سریال خانم لعیا زنگنه،مهدی سلطانی و شقایق فراهانی هستند . موضوع سریال بیانگر زندگی مردی است(مهدی سلطانی)که سالها پیش  نامزدیش با نامزدش(شقایق فراهانی) به هم خورده و با کس دیگری ازدواج کرده. او

حالامشغول متارکه از همسرش(خانم زنگنه) است. همسرش می خواهد بچه ها را نزد خود نگه دارد اما او تن به این کار نمیدهد.

سلام دوستای خوبم از این به بعد میتونید  با شماره ی زیر تماس بگیرید و فال حافظتون رو با صدای زیبای خانم لعیا زنگنه بشنوید.

.

.

9092301903

خدایا دلگیرم....

برای خوندن شعر به ادامه مطلب بروید

لطفا تو این پست اسم بازیگران مرد و زن مورد علاقه تون رو بنویسید.. خوشحال می شم با نظرات همه آشنا شم!!!

(البته ایرانی لطفا!!!)

برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید

شاید بعضی از دوستان دوست داسته باشن بدونن چرا بین این همه بازیگر رفتم سراغ این خانم.. خب دلیل خاصی نداره،،بازیش رو خیلی دوست دارم.

با تشکر از دوست خوبم سپیده ک این پست رو برامون گذاشت

واقعا عذر میخوام از حرفم اما خواهشا به سوال من ج بدین ک چرا::

بعضی ها اصولا با ورودشون به وب شام ما رو کامل میکنن و نقش ی هویج خوب پخته رو عــــالـــــــی بازی میکنن؟؟

دوستان خواهشا تو نظر سنجی شرکت کنین... خدا رو شکر ما به میزان کافی هویج واسه شاممون داریم...

متشکرم

با خواهرم رفتیم عطاری به فروشنده میگه ۱۰۰۰تومن زردچوبه بده ۱۰۰۰تومن فلفل سیاه بده ؛ فروشنده کشیده داده بعد خواهرم میگه چقدر میشه ؟

::
::
با بابام نشستیم داریم والیبال میبینیم (ست ۲ که زمینا عوض شده) ، بعد تیم ها یکیشون لباساشون قرمز بود یکی دیگه سفید پاسورِسفید ها هم لباسش قرمز بود . مامانم اومده داره با دقت نگاه میکنه بعد یهو میگه : عه ! طفلک این قرمزه اینور جا مونده . . .
فک و فامیله داریم ؟

::
::
به خاله ام که در آمریکا زندگی می کنه با کلی ذوق و شوق گفتم : خاله ! من خیلی دوست دارم بیام اون جا زندگی کنم . برگشته می گه : خوب این جا کسی رو داری بری پیشش ؟
::
::

بابام : آب یخ نخور چاق میشی!!!!
من: واسه چی؟ چه ربطی داشت؟؟!!!
بابام: آب یخ میخوری، چربیات یخ میزنن سفت میشن چاق میشی…!!!!

اداره کردن زن آسان تر است یا کشور !؟
روزی از میلتون، شاعر معروف انگلیسی پرسیدند: «چرا ولیعهد انگلستان می تواند در ۱۴ سالگی بر تخت سلطنت بنشیند و سلطنت کند؛ اما تا ۱۸ سال نداشته باشد نمی تواند ازدواج کند؟» میلتون گفت: «به خاطر این که اداره کردن یک مملکت از اداره کردن یک زن به مراتب آسان تر است!»

24 ساعت از زندگی دخترا

5صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..:

6 صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

7صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت 12 ظهر کلاس داره!!!!!!!!

8 صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم 18 کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…:

(ادامه در ادامه مطلب)

اه اه اه!!!

انقد از این آدمایی که فک میکنن فقط خودشون

عاشقن و فقط عشق خودشون عشق واقعیه بدم میاد!

آره دنیا بدونید همه تون بدونید من عاشق مهراوه شریفی نیام چند ساله عاشقشم

از زمان روز حسرت!جونمم برا یه لبخندش میدم مشکلیه؟

حالا یکی که فقط دوساله عاشق یکی بوق تر از خودش شده اومده به من میگه دوست داشتن با عشق واقعی فرق داره!

من دیگه هیچی نمیگم..

این که تو این مدت چندسال سعی کردم فراموشش کنم به این دلیل که بهش نمیرسم

و اینکه الان دوباره بهش فک میکنم دلیل بر هوس بازی منه؟؟؟؟

ن خیر فقط یه حسه یه حس ساده که خیلیاتجربه کردن...

در ضمن شمایی که پز عشق چندین و چند سالتو میدی که تازه دوسالم نمیشه دیدیش

لطف     کن نصیحت نکن منو...

سعی هم نکن آزارم بدی...

تحقیرمم نکن.

بذا تو حال خودم باشم...

و شما مهراوه خانم ...

اگه این پستو میخونی بدون یکی هست که برات حاضره از صفر شرو کنه کل زندگیشو..

اما....

میترسه باتو از نزدیک ملاقات داشته باشه...

ن که دوست نداشته باشه .

یه ترسه ترسی که شاید هیچ دلیل منطقی ای نشه براش پیدا کرد

اما اون قدر تو رویا باهات بوده که این ترس درونش ایجاد شده

پس هیچ وقت از حرف هایی که تو این پست زد ناراحت نشو..

دوست دارم

سلام دوستان امروز یه چندتا عکس از مهراوه

خانم گذاشتم که اینارو خودم با فتو شاپ 

ترتیبشونو دادم امید وارم ایشون خوششون

بیاد و هدیه خوبی براشون باشه

سلام برو بچ....

خوش اومدین بیه پاتوق نظر یادتون نره ترجیحا با ذکر منبع ببرید مطالبو...

با تبادل لینکم موافقم ... به خانواده سلام برسونین مطالب در انتظارتونن بفرمایید

من هم مثل همـه ی آدمـهــا /درد/ دارم …
حتـمـاً کـه نـبـایـد جـای ِ زخـم هـایـم را
بـه شمـا نـشان دهم

.
.من از اعدام نمیترسم!
نه از “چوبش” نه از “دارش”
من از پایان بی دیدار میترسـم
.

افت تحصیلی پیدا کرده اید ؟

مشروط میشوید؟

هی زرتو زرت شکست عشقی میخورید ؟

ترشیده اید؟
.
.
.
.
.
به افق بپیوندید ما محوتان میکنیم!!! :|

محوستان شریف !!! :|

با مجوز رسمی از وزارت افق :))))

امتحان دنیا 

خدا می داند ، ولی آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد،

دیگر نه می شود تقلب کرد و نه می شود سر کسی را کلاه گذاشت …

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از جلسه امتحان هم کوچکتر بود …

آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود،سوالی که بیش از یک بار نمی توان به آن پاسخ داد …

خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد ، روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جز خوبها نوشته باشند …

خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح ، آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات یادمان رفته باشد …

خدا کند که دفتر زندگیمان را جلد کرده باشیم و بدانیم دنیا چرک نویسی بیش نیست …
::